یادداشت سردبیر:مذاکره یا معامله؟ نگاه تجاری ترامپ به روابط با ایران

یادداشت سردبیر:مذاکره یا معامله؟ نگاه تجاری ترامپ به روابط با ایران

ترامپ به دنبال یک سود بزرگ از توافق با ایران است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اخبار شرق ایران ، علی اکبر قاسمی سردبیر پایگاه خبری تحلیلی اخبار شرق ایران با انتشار یادداشتی توافق با آمریکا را دور از انتظار ندانست و اشاره کرد: با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و آغاز دور جدیدی از مذاکرات میان ایران و ایالات متحده، فضای دیپلماتیک خاورمیانه بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته است. هرچند دو کشور پس از ماه‌ها تنش و جنگ لفظی، مجدداً بر سر میز مذاکره نشسته‌اند، اما تا کنون نشانه‌ای از دستیابی به توافقی جامع یا قابل قبول برای افکار عمومی مشاهده نمی‌شود. در چنین شرایطی، برای درک رفتار طرف آمریکایی – و به‌ویژه شخص رئیس‌جمهور – ضروری است که از قالب‌های سنتی دیپلماسی فراتر برویم و به لایه‌های عمیق‌تری از شخصیت و پیشینه ترامپ توجه کنیم. ترامپ، پیش از آن‌که سیاستمدار شود، تاجر بود؛ و این پیشینه، نه فقط یک سابقه شغلی، بلکه نوعی الگوی ذهنی برای تصمیم‌گیری‌های او محسوب می‌شود. ذهنیتی که در آن، مذاکره چیزی بیش از یک معامله نیست: فرآیندی برای کسب امتیاز، کاهش هزینه‌ها، حذف رقیب و ارائه تصویری از «برنده بودن» به مخاطب نهایی – یعنی افکار عمومی آمریکا. در نگاه ترامپ، روابط خارجی آمریکا نیز باید تابع همان منطق بازار باشد. او سیاست خارجی را نه یک حوزه تخصصی نخبگان دیپلمات، بلکه یک عرصه تجاری برای تحقق منافع فوری می‌بیند؛ جایی که اگر توافقی امتیاز مشخصی نداشته باشد، ارزش پیگیری ندارد. این نگرش به‌ویژه در قبال ایران، که یکی از نقاط تمرکز استراتژیک در کارنامه سیاسی ترامپ به شمار می‌رود، پررنگ‌تر از همیشه خود را نشان می‌دهد. تجربه گذشته ترامپ و سیاست خارجی معامله‌محور در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش (۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱)، ترامپ رویکردی را در سیاست خارجی آمریکا پایه‌گذاری کرد که با بسیاری از سنت‌های رایج در واشنگتن تفاوت داشت. او نه به سازوکارهای چندجانبه باور داشت، نه به اجماع بین‌المللی، و نه حتی به پایداری توافقات بلندمدت. آنچه برای ترامپ اهمیت داشت، نتیجه‌ای سریع، قابل نمایش و ترجیحاً قابل استفاده تبلیغاتی بود. همین نگاه باعث شد سیاست خارجی او بیش از آن‌که مبتنی بر تئوری‌های روابط بین‌الملل باشد، شبیه استراتژی‌های مذاکره در معاملات تجاری بزرگ جلوه کند. نمونه بارز این نگرش، خروج یک‌جانبه ترامپ از توافق هسته‌ای برجام در سال ۲۰۱۸ بود؛ توافقی که با مشارکت شش قدرت جهانی و پس از سال‌ها مذاکره حاصل شده بود. ترامپ بدون ارائه جایگزینی مؤثر، آن را “بدترین توافق تاریخ” نامید و وعده داد توافق بهتری جایگزین آن خواهد کرد؛ توافقی که هیچ‌گاه به وقوع نپیوست. او همچنین در رابطه با کره شمالی، روندی را آغاز کرد که شبیه به ساختن یک معامله تبلیغاتی بود. سه بار با کیم جونگ‌اون دیدار کرد، عکس‌های تاریخی گرفت، اما هیچ توافق مشخصی بر سر خلع سلاح هسته‌ای حاصل نشد. برای ترامپ، خودِ عکس گرفتن و تیترهای خبری – حتی در غیاب نتیجه واقعی – بخشی از موفقیت محسوب می‌شد. در حوزه خاورمیانه، رویکرد مشابهی را در پروژه عادی‌سازی روابط اسرائیل با برخی کشورهای عربی دنبال کرد؛ موسوم به توافق‌های ابراهیم. در اینجا نیز تمرکز ترامپ بر ساختن یک “دستاورد قابل فروش” بود، نه الزاماً حل ریشه‌ای بحران‌ها. او حتی در قبال عربستان سعودی و پرونده قتل جمال خاشقجی، به صراحت منافع اقتصادی و فروش تسلیحات را بر اصول حقوق بشری ترجیح داد و گفت: “ما یک قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری داریم؛ نمی‌تونم ازش بگذرم.” این الگوها نشان می‌دهند که برای تحلیل اقدامات احتمالی ترامپ در مذاکرات جاری با ایران، باید فراتر از متون رسمی و بیانیه‌های دیپلماتیک رفت. تصمیمات او اغلب تابع فضاسازی رسانه‌ای، فضای داخلی آمریکا، و نیازهای کوتاه‌مدت سیاسی‌اش هستند. به همین دلیل، طرف ایرانی اگر بخواهد توافقی با ترامپ به سرانجام برساند، باید دقیقاً بفهمد چه چیزی برای ترامپ «برد» محسوب می‌شود. چرا مذاکرات فعلی به نتیجه نرسیده‌اند؟ با آغاز دور جدید مذاکرات میان ایران و آمریکا در دوران دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، بسیاری از ناظران سیاسی انتظار داشتند روند گفتگوها با سرعتی بیشتر نسبت به گذشته پیش برود. چراکه ترامپ بارها اعلام کرده بود که در صورت بازگشت به قدرت، “در ۲۴ ساعت” می‌تواند با ایران به توافق برسد. اما اکنون با گذشت هفته‌ها از آغاز مذاکرات، نه‌تنها توافقی نهایی حاصل نشده، بلکه گزارش‌ها حاکی از آن است که فاصله میان خواسته‌های دو طرف همچنان قابل توجه است. یکی از دلایل اصلی این بن‌بست، تفاوت بنیادین در چارچوب ذهنی و هدف‌گذاری دو کشور است. ایران در پی توافقی متوازن، پایدار و مبتنی بر رفع واقعی تحریم‌هاست. تهران به دنبال آن است که اگر توافقی امضا می‌شود، ضمانت اجرایی داشته باشد و در معرض نوسانات سیاسی آمریکا قرار نگیرد.

در مقابل، ترامپ همچنان به‌دنبال توافقی سریع و پررنگ در رسانه‌هاست؛ توافقی که بیش از آن‌که راه‌حل ریشه‌ای باشد، دستاوردی فوری برای استفاده داخلی محسوب شود. همین تفاوت رویکرد باعث شده که مذاکره‌کنندگان ایرانی در برابر پیشنهادهای موقتی یا یک‌سویه‌ای که بدون رفع واقعی تحریم‌ها ارائه می‌شود، مقاومت کنند. تجربه گذشته خروج ترامپ از برجام هنوز برای ایران زنده است. این تجربه باعث شده که تهران خواستار تضمین‌های عملی و حقوقی شود؛ مسأله‌ای که با نگاه انعطاف‌ناپذیر ترامپ به دشواری قابل تحقق است. در برابر تاجر مذاکره‌گر، چه باید کرد؟ مذاکره با ترامپ، مذاکره با یک سیاستمدار کلاسیک یا یک تکنوکرات اهل تعامل چندجانبه نیست. او تاجر است، و ذهنیتی معامله‌محور دارد. در این مدل از تفکر، مهم نیست که توافق چقدر پایدار، منصفانه یا منطقی باشد؛ مهم این است که در کوتاه‌مدت، به‌عنوان «برد» به نظر برسد. در چنین فضایی، ایران باید راهبردی دو لایه در پیش بگیرد: ۱٫ تحلیل دقیق از منافع واقعی ترامپ در توافق: باید روشن شود که ترامپ از یک توافق چه می‌خواهد؟ آیا به‌دنبال دستاورد رسانه‌ای است؟ یا به امتیاز مشخص اقتصادی یا ژئوپولیتیکی نیاز دارد؟ درک درست از این منافع، به ایران کمک می‌کند امتیازاتی محدود اما برجسته در ظاهر ارائه دهد، بدون آن‌که از خطوط قرمز عبور کند. ۲٫ استفاده از «زبان معامله»: تیم مذاکره‌کننده ایرانی اگر بخواهد به توافقی پایدار برسد، باید با زبانی سخن بگوید که ترامپ آن را درک می‌کند: زبان سود و ضرر. به‌جای تأکید صرف بر اصول یا چارچوب‌های حقوقی، می‌توان نشان داد که توافق با ایران چگونه می‌تواند یک برد برای ترامپ باشد، هم در سیاست داخلی و هم در نگاه رسانه‌ها. در کنار این دو راهبرد، احتیاط و مطالبه تضمین‌های عملی نباید فراموش شود. توافق با ترامپ بدون پشتوانه اجرایی، خطر تکرار تجربه خروج از برجام را دارد. بنابراین هرگونه توافقی باید نه فقط بر مبنای توافق سیاسی، بلکه با ابزارهای مشخص حقوقی، اقتصادی و بین‌المللی همراه شود که بازگشت‌ناپذیری آن را تا حدی تضمین کند. در نهایت، مذاکره با ترامپ می‌تواند فرصتی باشد – به شرط آن‌که ایران بازی را با قواعد خودش مدیریت کند. این بازی، نه بازی دیپلمات‌ها، بلکه بازی معامله‌گران است. و برای موفقیت در آن، باید درک دقیقی از ذهنیت حریف، ابزارهای فشار و نقاط ضعفش داشت. اگر ایران بتواند میان منافع واقعی خود و خواسته‌های نمایشی ترامپ تعادل برقرار کند، شاید مسیر دشوار توافق، در نهایت به نقطه‌ای برسد که هم قابل دفاع باشد و هم قابل دوام.