
ازاین حالی که من دارم
به بهانه روز خبرنگارروح اله محمدی
این که روزی به نام روز – خبرنگار – وجود دارد اتفاق مبارک و خجسته ای ست ، اما اینکه در تمام این سالها و با تغییر دولت ها ، نگاه بیشتر مسئولین به خبرنگارها نگاه غیر دوستانه ای است و هیچ بهبودی به واسطه این نام گذاری ها و تبریک و تهنیت های فانتزی و کلیشه ای حاصل نمیشود برایم بشدت ناخوشایند است یادم نمیرود، روزی که به لطف شکایت مدیری به دادگاه رفته بودم قاضی با لحن طلبکارانه ای پرسید چقدر از خبرنگاری درآمد داری؟ گفتم در تمام عمرم حتی یک ریال از هیچ شخص یا ارگان یا نهادی نه حمایت شده ام نه دریافت کرده ام که به یکباره چشم هایش طوری گرد شد انگار که ماهی زنده در بیابان دیده باشد گفت پس درد داری واسه خودت دردسر درست میکنی ؟؟؟گفتم دقیقا درد دارم.درد من درد مردم است ، درد حقوق ضایع شده آن هایی که حتی درک و دریافتی از حقوق ضایع شده خودشان ندارند درد دارم که اگر درد نداشتم به جای پا کردن به کفش این مدیر و آن مقام و این مسئول ، نقش روابط عمومی داوطلبانه ادارات را بازی میکردم و برای هر خوش آمد و بدآمدی ، فاکتور میفرستادم خدمت مستطاب بزرگواران و شرط حمایت از انتصاب مدیران را به گرفتن رپورتاژ تبلیغات سازمان متبوعه گره میزدم و خودم را به نیش غیظ و غضب عاشقان صندلی های چرخ دار سرشاخ نمیکردم.حتما درد دارم که سری که درد نمی کند را هرشب با دستمال تماس های پلیس فتا و پیامک های دلهره آور عدل ایران سفت نمی بستم و برای کاری که هیچ آورده مالی ندارد هرشب با زل زدن به صفحه موبایل این همه واژه قطار نمیکردم و درعوض مجیزگوی این و آن میشدم و برای سفره زن و بچه ام نانی و آبی می اندیشیدم.#درد_دارم که اگر درد نمیداشتم آنجا که بر حسب تشخیص و دانشم از مدیری تعریف میکردم سریعا روز بعد با در دست داشتن درخواستی و امید مساعدتی ، کلمه به کلمه تعریف و تمجیدم را تا قرون آخر باهاش حساب میکردم که امروز در پیشگاه اعجاب قاضی محترم این اندازه بی جواب و مستاصل نباشم. دیروز یکی از همکاران رسانه بامن تماس گرفت و گفت گویا به یمن و پاسداشت روز خبرنگار مبلغی به حساب خبرنگاران واریز شده برای شما هم آمده ؟ گفتم خوشبختانه خیر.گفت احتمالا شنبه میاد.گفتم قطعا نمیاد چون بعید میدونم حضرات واریز کننده شماره کارت بنده را از حفظ باشند چراکه خودمم حفظ نیستم و صدالبته که بهتر که واریز نشود چراکه از این خوشحال ترم که در پیشگاه قاضی بعدی و احتمال تکرار سوال ، مجدد با افتخار همان جواب را بدهم البته گویا دولت فعلی هم ترجیح اش این است دهان آن هایی که صبح تا شب با ذره بین افتاده اند به جان تصمیمات گرفته و نگرفته اش و از کاه کوه میسازند و با خیال راحت و طیب خاطر هرجور فحش و ناسزایی به هرکس در هر عنوان و مقامی میدهند و از هرگونه پیگرد قانونی و غیرقانونی هم خاطرشان جمع جمع است را بهتر ببیند و صد البته از همین هم گله ای نیست. روز – خبرنگار – می آید و میرود این واژه از نظر من بسیار محترم تر از آن است که به آن به عنوان یک شغل نگاه کنیم چرا که اگر محل امرار معاش باشد بی شک آزادگی و حریت را از نویسنده می گیرد و غم نان با خبرنگار چنان می کند که در برابر عدد صدایش خفه میشود و قلم اش شرمگین بی عدالتی مدیرانی میشود که نمک گیرش کرده اند و آنجاست که ازاین عنوان مقدس جز پوسته ای خشک و بی بها چیزی نمی ماندجای خبرنگار دادگاه نیست جای خبرنگار زندان نیستو قطعا فرق زیادی است بین خبرنگار و خبر نویس. پس این روز را از صمیم قلب به تمام خبرنگاران دردمند و دردآشنای سرزمینم تبریک میگویم و امیدوارم “حق ” و ” دفاع از حق ” ، نقطه اتصال و اشتراک تمام آنانی باشد که این واژه را بعنوان پیشوند یا پسوند نام شان می آورند