ریشهها و علل کاهش ارزش پول ملی رشد بیشتر نقدینگی در مقابل رشد تولید ملی در کشور است.
با کاهش ارزش پول، سیاستمداران با تمرکز روی ارزش پول و برای حفظ ارزش آن، بهجای علاج علتها، پول خارجی (دلار یا یورو) به بازار ارز تزریق میکنند. آنها میخواهند با افزایش عرضه ارز، ارزش پول ملی را حفظ کنند و مانع از بالا رفتن نرخ ارز بشوند، اما این کار چند نتیجه مخرب دارد.
اول با ثابت نگه داشتن نرخ ارز، درحالیکه قیمت کالاهای تولید داخل به علت تورم داخلی افزایش یافته است، قیمت کالاهای خارجی که با تورم کمتری رشد کردهاند به همان اندازه قیمت کالاهای داخلی افزایش نیافته است، در نتیجه خرید کالاهای خارجی مقرون بهصرفه است و کالاهای خارجی بهطور رسمی یا قاچاق وارد کشور میشوند و کالای تولید داخل را از بازار خارج میکند.
داد و فغان از بسته شدن واحدهای تولیدی، بیکار شدن کارگزاران ایرانی و افزایش قاچاق بالا میرود. تولید ملی ضربه میخورد و کاهش مییابد. با تضعیف تولید داخلی «علت کاهش ارزش پول ملی» تقویت میشود و برای ثابت نگهداشتن ارزش پول ملی باید ارز بیشتری به بازار تزریق شود. با تزریق بیشتر ارز به بازار قاچاق و واردات رسمی کالا بیشتر و تولید داخلی باز هم ضعیفتر میشود. درنتیجه فعالان اقتصادی به این نتیجه میرسند که تولید پردردسر و زیانده است و در نتیجه عاقلانه نیست، بلکه باید به واردات کالا و توزیع آن بپردازند.
اثر تخریبی دوم روی صادرات است. به علت تورم داخلی و ثابت ماندن نرخ ارز، قیمت کالاهای تولید داخل در خارج از کشور افزایش یافته و تقاضا برای کالا و خدمات ایرانی در بازارهای خارجی کاهش مییابد.
در نتیجه تولید داخلی نمیتواند صادر شود و تولید داخلی تضعیف و درآمد ارزی حاصل از صادرات تولید کاهش مییابد. با تضعیف تولید «علت کاهش ارزش پول ملی» تقویت میشود. برای ثابت نگهداشتن نرخ ارز باید ارز بیشتری به بازار تزریق کرد. ولیکن با کاهش صادرات و درآمد ارزی حاصل از آن ارز کمتری برای عرضه ارز به بازار ارز وجود خواهد داشت و بالاخره افزایش عرضه ارز متوقف میشود.
بهعلاوه وقتی تولید ضعیف شود، مالیات کمتری اخذ میشود و کسری بودجه افزایش مییابد. با افزایش کسری بودجه نقدینگی رشد میکند و یکی دیگر از علتهای کاهش ارزش پول ملی که رشد نقدینگی است، تقویت میشود.
بنابراین سیاستمداران برای حفظ ارزش پول ملی بدون پرداختن به علتهای آن و فقط با تزریق پول خارجی به بازار ارز موجب تقویت کاهش ارزش پول میشوند.
ولی از آنجا که ذخایر ارزی محدود است و تزریق ارز به بازار نمیتواند ادامه یابد، بالاخره نرخ ارز به یکباره جهش میکند و ارزش پول ملی سقوط میکند. سقوط ارزش پول ملی موجب بیثباتی در اقتصاد شده و اعتماد عمومی به اقتصاد و رشد اقتصادی لطمه میبیند. این تجربه بعد از انقلاب اسلامی ۴ یا ۵ بار تکرار شده است و عجیب آنکه سیاستمداران ما هنوز از آن درس نگرفتهاند. در نتیجه طی چهار دهه گذشته تولید همواره ضعیف و بیرمق بوده و واردات و قاچاق و رانت خواری از ارز رونق و رواج داشته است.
در نتیجه این تجارب، به کرات از فعالان اقتصادی میشنوید که تولید در ایران کار پردردسر و مقرون بهصرفه نیست. سرمایهها بیشتر صرف خروج از کشور با استفاده از ارز ارزان، واردات، سفتهبازی و زمین و ساختمانسازی میشود. حجم سرمایههای مصرفشده در احداث واحدهای مسکونی گرانقیمت، ویلاها و مراکز تجاری که معمولا به حالت بلااستفاده هستند ارقامی تا ۲۵۰ میلیارد دلار برآورد شدهاند. با مدیریت درست بازار ارز سرمایههای مزبور باید به طرف تولید میرفتند و به تولید، اشتغال و صادرات رونق میدادند.
علینقی مشایخی